تا هنگامی که هنوز کلماتی دارم تا عشق خود را به تو ابراز کنم زنده ام
به این زندگی دلبسته ام و آن را روز به روز پر بارتر می خواهم تو آخرین
چوب کبریتی هستی که می باید به آتشی عظیم مبدل شوی و از زندگی من
در برابر سرمای مرگ در این بیابان وحشت دفاع کنی اگر این چوب نگیرد مرگ
در این برهوت حتمی است تو همه ی امید من تو پناهگاه گرم و روشن من هستی
فردا برایت نامه ی دیگری خواهم نوشت هزار هزار هزار بار می بوسمت
نوک انگشت هایت را زانوهایت را گوش های کوچلویت را و اطلسی های خودم را
احمد شاملو
:: برچسبها:
مولانا,
|